این پست ترجمه فارسی مقالهی Yegor Bugayenko در مورد "حقوق ماهیانه، بردهداری مدرن" که من چندی پیش خوندم و ترجمهش رو برای نوشتن در بلاگ خودم مفید دونستم اگر علاقهای به خوندن متن اصلی دارید، میتونید از Hourly Pay Is Modern Slavery به متن اصلی دسترسی داشته باشید.
چه تفاوتی بین یک برده و یک فرد آزاد وجود دارد؟ برده صاحبی ستمگر و بیرحم دارد که به وی کارهایی را که بایستی انجام دهد را امر میکند و در ضمن، وی را مجازات هم میکند. به هر ترتیب در مقابل اینها بردهدار غذا و محل خواب را بصورت تضمینی در اختیارش قرار میدهد. برده معاملهی "آزادی در برابر غذا" را دادوستدی عادلانه میداند. در حالی که آزادی برای یک فرد آزاد ارزش بیشتری دارد. این داستان بردهداری در امپراتوری رم باستان است. اما آیا این داستان تمام شده است؟ آیا ما بردهگانی در اتاقهای ادارهیمان پشت مانیتورهایمان نیستیم؟
این پست تا حدی تحت تاثیر کتاب شبه تاریخی «چطور بردههایمان را مدیریت کنیم» نوشتهی Jerry Toner هست.
از طرفی دیگر کل متدولوژی (eXtremely Distributed Software Development (XDSD نیز بر پایه اصول اساسی این گفته شکل گرفته است که: "هر شخصی در قبال خروجی تایید شده، پول دریافت میکند"
افراد برای هر ساعت کاری، یا هفتهی کاری یا ماهکاری پولی را دریافت نمیکنند، بلکه دریافتیشان در قبال تحویل کارهایی هست که مورد تایید (کارفرما) میباشد.
تفاوت این متدلوژی چیست؟ چه ربطی به بردهداری دارد؟ بیایید بررسی کنیم.
منظور من این است که هر سیستم پرداختی که، بجای اینکه بر اساس خروجی کار باشد بر اساس زمان انجام کار باشد ما را تبدیل به برده میکند
بیایید با یک مثال موضوع را بررسی کنیم. فرض کنیم که من یک برنامه نویس هستم. به مقداری پول برای پرداخت قبضهای (آب، برق، گاز و ...) و خرید یک ماشین یا پرداخت اجاره خانهام و بطور کلی برای لذت بردن از زندهگی نیاز دارم. من مهارتهایی برای به دست آوردن آن پول دارم. میتوانم نرمافزاریهای تحت جاوا بنویسم. من شرکتی را پیدا میکنم که به مهارتهای من نیاز دارد. شرکت مرا استخدام میکند و قراردادی بین ما بسته میشود. قرارداد میگوید که من بایستی در ساعت ۹ الی ۵ در دفتر شرکت حضور داشته باشم و هر چیز را که رئیسم میگوید انجام دهم. در عوض چند هفته یکبار من چکی را دریافت خواهم کرد که هزینههای من را پوشش خواهد داد.
دقت کنیم که، مجازاتها نیستند که ما را تبدیل به برده میکنند. مساله این است که این مدل کاری باعث میشود که من مثل یک برده فکر کنم.
من فکر میکنم که این یک مبادلهی عادلانه هست که: من آزادی (زمان) خودم را از دست بدهم و در قبال آن غذا و امنیت بدست بیاورم. من برده هستم نهبخاطر اینکه که رئیسم مرا مجازات میکند و در تمام طول روز مجبور هستم در غل و زنجیر باشم. البته که نه. یک برده شخصی که در غل و زنجیر بوده و دستگیر شده باشد، نیست. برده شخصی هست که فکر میکند بردهداری روش عادلانهی مدیریتی هست.
بیایید این طور نظر بگیریم که شخصی به ما بگوید "در این صورت هر آنچه که من با زمان خودم انجام بدهم در قبال بدست آوردن غذا نتیجهاش به همان بردهداری منجر خواهد شد.
در این صورت آزادی چه چیزی هست؟ و یک فرد آزاد بایستی چگونه پول بدست آورد.
یک فرد آزاد نتیجهی کارش را میفروشد. برای مثال:
یک فرد آزاد خانهای شخصی را تمیز میکند و هنگامی که کارش تمام شد فاکتور خدماتش را به صاحبخانه میدهد. یک فرد آزاد با رانندهگی مسافران را از فرودگاه به خانههایشان میرساند و در مقصد فاکتور خدماتش را به مسافران میدهد. یک فرد آزاد ماژولهای نرمافزاری میسازد و هنگامی که ماژولها را به مشتریش تحویل داد فاکتور خدماتش را به وی میدهد. یک فرد آزاد مستنداتی را ترجمه میکند و در ازای هر برگهی ترجمه شده دریافتی دارد و یک فرد آزاد در ازای کیکی که میپزد، دریافتی دارد.
یک فرد آزاد بجای زمانش، نتایج کارش را میفروشد.
و همچنین یک فرد آزاد خودش غذا و امنیتش را تامین میکند
آیا این روش زیادی داری ریسک هست؟ -بله.
آیا این روش زیادی استرسآور هست؟ -بله.
اما این روشی هست که برای آزادی ساخته شده است.
و سرآخر این جملهی مورد علاقهی من از همان کتاب است: "بَردهی خوب، وفادار، سختکوش و هوشیار هست"
در موردش فکر کنید
اگر نکته نظر خاص یا انتقادی به این پست دارید میتونید در لینک اصلی پست در بخش کامنتها به نویسندهی اصلی گوش زد کنید
از اینکه این پست یگور را با ترجمهای از من خوندید سپاسگذار هستم.
به امید زندهگی آزاد.
فرزام خجستهنیا هستم، برنامهنویس و توسعهدهنده دسکتاپ و وب. عضوی از تیم هیجان انگیز نارمند.
در مورد کارهایی که انجام میدهم و نیز چالشهای توسعه نرمافزار، استارتاپها و زندگی مینویسم.
برای تماس با من میتونین به آدرس hi[at]farzam.me ایمیل بفرستین.